سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله

همه ی ما ادما همیشه عادت داریم غصه ی چیزهایی رو بخوریم که نداریم...آرزوی چراغهایی رو بکنیم که توی اتاق یکی دیگه روشنه...و به قول خودمون غبطه ی غاز همسایه رو میخوریم که درحقیقت مرغه!

نزدیک خونه ی ما یه خونه هست که اونقدر مجلل و قشنگه که تا حالا هیج کجا مثلشو ندیدم..شاید قشنگتر از اونم باشه ها..اما منظور من اصالت سازه ای اون خونه است...همینقدر براتون بگم که ورودی خونه  دقیقا طرح گنبد  حافظیه ی شیرازه. یه خونه ی سه بَر ...که یه عالمه اتاق داره و اونقدر دقیق روی طراحیش فکر شده که حتی دستگیره های در یا لوستر توی ورودیش و یا پنجره هاش ویا...همگی منحصر به فرده و تَکه! ظاهر خونه رو که نگاه میکنی یاد قصر های کسری ها می افتی! (با اینکه حداقل 15 سال از ساختش میگذره اما هنوزم شکوهشو از دست نداده!)پدرم به واسطه ی دوستش که مهندس اونجا بود، موقع ساخت؛ داخلشم دیده..وخب شما نپرسید از دیده هاش که بعضی هاش در مخ ما هم نمیگنجه! وشاید درک تصوری هم ازشون نداشته باشیم...

دیروز که داشتم از جلوش رد میشدم به این فکر میکردم که پشت این پنجره های قشنگ،چه چیزهایی هست؟ چه زندگی هایی هست؟ چه خنده هایی هست ؟ و چه بدبختی هایی هست؟؟... بدبختی؟؟ مگه این جور ادما اصلا میدونن بدبختی چیه؟ اصلا میفهمن غم چیه؟ مگه نه اینه که تا یه کوچولو دلشون میگیره سریع با پولشون بازش میکنن؟ مگه میشه اینا از مریضی بترسن؟ کافیه که یه سرما خوردگی جزئی بخورن سریع میرن کشورهای فلانی و بهمانی..!!

ولی مگه خدا نگفته که دنیا محل آسایش نیست؟ مگه عادلترین عادلها ؛خدا نیست؟ مگه میشه به یه بنده اش بیشتر از اون یکی بده؟؟ مگه برای خدا کاری داره که به همه ی بنده هاش بهترین و بیشترین ثروتها رو بده...مگه سلامتی و مریض ادما دست خدا نیست..اصلا میشه گفت چیزی جدای اراده ی خداست؟؟!!!

چرا همیشه ما (دنیای عامیانه ) فکر میکنیم بدبختی،غم؛مریضی مال یه عده ی خاصه و شادی مال یه کسای دیگه؟؟ اصلا شادی چیه؟ پشت پنجره های کوچیک و بزرگ این شهرها چی میگذره؟؟!!

 پنجره های آبی


نوشته شده در جمعه 90/6/18ساعت 4:7 عصر توسط ماهی قرمز نظرات ( ) |


Design By : Pichak